لبریز غزلها بیا همی اهسته


لحظه های خیس

لحظه های خیس

من از تو لبریز بودم

وقتی توی خسـتگـیهـایم گـمـت کردم

وقتی توی کوچه بی بازگشت شیدایی

عاشق کُشی ، شهـامـت شد

و تو قدّاره کِش کوچه شدی

حالا از من لاشه ای مانده

نــه دلی که بیـقـراری کند

نــه چــشــمی که چــشــم انتظــاری

و تو تیـغــت را زمین بگذار

عاشـقی نمانده است

که قدّاره کِشی!

راستش را بخواهی

هنوز هم دلم زیر اینهمه خاک

برای تو تنگ می شود...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:9 توسط نفس| |


Power By: LoxBlog.Com